استدلال قیاسی در برابر استدلال استقرایی
تاریخ انتشار: ۸ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۴۹۹۵۰
ایتنا - برای استفاده از قدرت استدلال قیاسی، لازم نیست شرلوک هلمز باشید... اصلاً شرلوک هلمز از استدلال قیاسی استفاده میکرد یا استدلال استقرایی؟!
تفاوت بین استدلال استقرایی و قیاسی چیست؟
در طول فرآیند علمی، از استدلال قیاسی برای رسیدن به یک نتیجه منطقی و واقعی استفاده میشود. اما از نوع دیگری از استدلال، یعنی استدلال استقرایی نیز معمولاً استفاده میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مردم اغلب استدلال قیاسی را با استدلال استقرایی اشتباه میگیرند. اما هر یک از این دو استدلال، با مسیر خود به نتیجه منطقی میانجامد.
استدلال قیاسی چیست؟
به گزارش ایتنا و به نقل از livescience، استدلال قیاسی یا استنتاجی که با نام قیاس نیز شناخته میشود، شکل اساسی استدلال است. به گفته نورمن هر (استاد آموزش متوسطه در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در نورتریج)، این نوع استدلال با یک گزاره یا فرضیه کلی شروع میشود و احتمالات رسیدن به یک نتیجه منطقی خاص را بررسی میکند.
دکتر سیلویا واسرتیل-اسمولر (محقق و استاد ممتاز کالج پزشکی آلبرت انیشتین) میگوید روش علمی برای آزمایش فرضیهها و نظریههایی که نتایج خاصی را در صورت درست بودن پیشبینی میکنند، از روش استنتاج بهره میگیرد.
او میگوید: «ما از مشاهدات عمومی، یعنی نظریه، به سمت مشاهدات خاص میرویم».
در استدلال قیاسی ابتدا مقدمه اول را داریم، سپس مقدمه دوم و در نهایت استنتاج (نتیجهگیری مبتنی بر استدلال و شواهد) وجود دارد.
شکل رایج استدلال استنتاجی، بهاین صورت است که در آن دو گزاره (یعنی یک مقدمه اصلی و یک مقدمه فرعی) با هم به یک نتیجه منطقی میرسند.
بهعنوان مثال، فرض اصلی «هر الف، ب است» میتواند فرض فرعی «این پ، الف است» را در پی داشته باشد.
این گزارهها چنین نتیجه میدهند که «این پ، ب است». قیاس، برای آزمایش استدلال استنتاجی بهمنظور اطمینان از معتبر بودن استدلال روش خوبی در نظر گرفته میشود.
بهعنوان مثال، «همه عنکبوتها هشت پا دارند. رتیل یک عنکبوت است. بنابراین، رتیلها هشت پا دارند». برای اینکه استدلال قیاسی درست باشد، فرضیه باید درست باشد. فرض بر این است که گزارههای «همه عنکبوتها هشت پا دارند» و «رتیل یک عنکبوت است» درستاند.
بنابراین نتیجهگیری هم منطقی و درست است. در استدلال قیاسی، اگر چیزی در مورد یک طبقه از مقولات بهطور کلی صادق باشد، برای همه اعضای آن طبقه نیز صادق است.
به گفتهٔ استاد هر، نتایج قیاسی قابل اعتماد هستند، مشروط بر اینکه مقدمات درست باشند. با اینکه استدلال «همه مردان کچل پدربزرگ هستند. هارولد کچل است. بنابراین هارولد پدربزرگ است» از نظر منطقی معتبر است، اما نادرست است زیرا فرض اصلی نادرست بوده است.
استدلال استقرایی چیست؟
با اینکه استدلال قیاسی با مقدماتی شروع میشود که از طریق مشاهدات اثبات میگردند، ولی استدلال استقرایی یک مقدمه احتمالی (اما نه قطعی) را از مشاهدات خاص و محدود استخراج میکند.
دادهها وجود دارند و سپس از دادهها نتیجهگیری حاصل میشود. این روش استدلال، منطق استقرایی نامیده میشود.
واسرتیل-اسمولر میگوید: «در استدلال استقرایی، ما از امر خاص به امور کلی میرویم. ما مشاهدات زیادی انجام میدهیم؛ یک الگو تشخیص میدهیم، تعمیم میدهیم و سپس یک توضیح یا نظریه استنباط میکنیم.
در علم، بین استباط استقرایی (بر اساس مشاهدات) و استباط قیاسی (بر اساس تئوری) یک همبستگی و تداخل دائمی وجود دارد، تا اینکه به «حقیقت» نزدیکتر و نزدیکتر میشویم، اما فقط میتوانیم بهآن نزدیک شویم و نمیتوانیم با اطمینان کامل بهآن پی ببریم».
به عبارت دیگر، پایایی نتیجهگیری با منطق استقرایی به کامل بودن مشاهدات بستگی دارد.
بهعنوان مثال، فرض کنیم شما یک کیسه سکه دارید. سه سکه از کیسه بیرون میآورید که هر سکه، یک ریالی است. با استفاده از منطق استقرایی، میتوانید پیشنهاد کنید که تمام سکههای موجود در کیسه یک ریالی هستند». اگرچه تمام مشاهدات اولیه (اینکه هر سکهٔ درون کیسه، یک ریالی است) صحیح است، اما استدلال استقرایی تضمین نمیکند که نتیجهگیری درست باشد.
اجازه بدهید مثال دیگری بزنیم: «پنگوئنها پرنده هستند. پنگوئنها نمیتوانند پرواز کنند. بنابراین، هیچ پرندهای نمیتواند پرواز کند».
با این وجود، استدلال استقرایی جایگاه خود را در روش علمی دارد و دانشمندان از آن برای شکل دادن به فرضیهها و نظریهها استفاده میکنند. سپس استدلال قیاسی بهآنها اجازه میدهد که نظریهها را در موقعیتهای خاص به کار ببرند.
مثالهایی از استدلال قیاسی در اینجا چند نمونه از استدلال قیاسی آورده شده است:
فرض اصلی: همه پستانداران دارای ستون فقرات هستند.
فرض فرعی: انسانها پستانداران هستند.
نتیجهگیری: انسانها دارای ستون فقرات هستند.
فرض اصلی: همه پرندگان تخمگذار هستند.
فرض فرعی: کبوترها پرنده هستند.
نتیجهگیری: کبوترها تخم میگذارند.
فرض اصلی: همه گیاهان فتوسنتز انجام میدهند.
فرض فرعی: کاکتوس یک گیاه است.
نتیجهگیری: کاکتوس فتوسنتز انجام میدهد.
مثالهایی از استدلال استقرایی
در اینجا چند نمونه از استدلال استقرایی آورده شده است:
داده: من هر تابستان در حیاط خانهام کرم شبتاب میبینم.
فرضیه: احتمالاً تابستان امسال هم در حیاط خانهام کرم شبتاب خواهم دید.
داده: وقتی اطرافیانم مریض هستند، من معمولاً سرما میخورم.
فرضیه: سرماخوردگی عفونی است.
داده: هر سگی که میبینم رفتار دوستانهای دارد.
فرضیه: بیشتر سگها معمولاً رفتار دوستانهای دارند.
استدلال ربایشی چیست
شکل دیگری از استدلال علمی، استدلال ربایشی (Abductive reasoning) است که با استدلال استقرایی و قیاسی تفاوت دارد.
استدلال ربایشی معمولاً با مجموعهای از مشاهدات شروع میشود که آشکارا ناقص هستند و به محتملترین توضیح ممکن برای دادهها ادامه میدهد.
این روش مبتنی بر ساخت فرضیهها و آزمودن آنها با استفاده از بهترین اطلاعات موجود است و اغلب مستلزم ایجاد حدس قوی پس از مشاهده پدیدهای است که توضیح روشنی برای آن وجود ندارد.
بهعنوان مثال، شخصی به اتاق نشیمن خود میرود و روی زمین، کاغذهای پاره شده میبیند. سگ این فرد تمام روز در آپارتمان تنها بوده است. فرد نتیجه میگیرد که سگ کاغذها را پاره کرده است؛ زیرا محتملترین حالت است. ممکن است یکی از اعضای خانواده با کلید آپارتمان اوراق را از بین برده باشد یا ممکن است توسط صاحبخانه انجام شده باشد، اما نظریهٔ سگ، محتملترین نتیجهای است که میشود گرفت.
استدلال ربایشی برای تشکیل فرضیههایی که باید آزمایش شوند مفید است. استدلال ربایشی اغلب توسط پزشکانی که بر اساس نتایج آزمایشها تشخیص میدهند و نیز هیئت منصفه دادگاهها که بر اساس شواهد ارائه شده بهآنها، تصمیمگیری میکنند، استفاده میشود.
منبع: ايتنا
کلیدواژه: عنوان مثال نتیجه منطقی نتیجه گیری فرضیه ها فرض اصلی بر اساس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.itna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ايتنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۴۹۹۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چگونه نظر دیگران را عوض کنیم؟
در پژوهشی که برای کتاب لورا با عنوان «لبه: تبدیل دشواری به مزیت» (Edge: Turning Adversity into Advantage) انجام شد، بیش از ۶۰ رهبر تحتنظر گرفته شدند و سپس با آنها مصاحبه شد. این رهبران سعی داشتند همکاران و سایر افراد را راضی کنند که نظرشان را درباره روشی که در ابتدا با آن مخالف بودند، تغییر دهند.
به گزاش چطور، رهبرانی که در غلبه بر تردید دیگران بیشترین موفقیت را داشتند، کسانی بودند که پیش از تلاش برای متقاعدکردن دیگران ریشه اختلافات را تشخیص میدادند. آنها ابتدا از خود میپرسیدند «چه چیزی موجب مقاومت فرد مخالف در برابر من میشود؟» معمولا این رهبران تعیین میکردند که چه جنبههایی از استدلالهایشان بیشترین مخالفت و واکنشهای احساسی را در طرف مقابل برانگیختهاند، سپس بسته به پاسخ دادهشده با یکی از سه استراتژی هدفمند زیر با آن موقعیت روبهرو میشدند.
۱. گفتوگوی شناختی (Cognitive Conversation)گاهی دلیل مخالفت طرف مقابل دلیلی عینی است. اگر او مجموعهای منطقی از مخالفتها را بهروشنی بیان میکند و به نظر نمیرسد که انگیزههایی پنهان داشته باشد، با گفتوگوی شناختی با او روبهرو شوید. این روش بهویژه زمانی مفید است که فرد مخالف نگرشی جدی دارد و بهراحتی میتواند در فرایند تصمیمگیری احساسات را کنار بگذارد.
گفتوگوی شناختی موفق نیازمند ۲ چیز است: استدلالهای درست و ارائه مناسب آنها. مثلا فرض کنید که میخواهید تأمینکننده را تغییر دهید، زیرا محصولات تأمینکننده فعلی موجب ایجاد مشکلات فراوانی شدهاند و تأمینکنندهای را یافتهاید که مواد و محصولات بهتری دارد.
ولی همکارتان ترجیح میدهد که با تأمینکننده فعلی کار کنید، زیرا روابط طولانیمدتی با او دارد. او با اشاره به قیمتهای بیشتر تأمینکننده جدید با پیشنهاد شما مخالفت میکند. شما باید استدلالهای درستی داشته باشید که ایرادهای همکار مخالفتان را رد کند.
در این مورد میتوانید بگویید که اگر تمام هزینههای تولید اضافه ناشی از همکاری با تأمینکننده فعلی را در نظر بگیرید، متوجه میشوید که در بلندمدت کارکردن با تأمینکننده جدید هزینههای کمتری خواهد داشت. باید چهارچوبی منطقی و خط داستانی واضحی داشته باشید تا همکارتان را متقاعد کنید که نظرش را دوباره ارزیابی کند. مثلا میتوانید تأکید کنید که این تصمیم شما بر اساس قیمت، کیفیت و خدمات گرفته شده است.
احساسات را وارد حرفهای خود نکنید. باید نشان دهید که از دیدگاهی عینی و واقعی، موضع همکارتان بهاندازه استدلال شما منطقی نیست. توجه داشته باشید که این مخالفان بهراحتی و با دلایل کلی تحتتأثیر قرار نمیگیرند. برای مشاجره ذهنی با آنها آماده باشید و حقایقی را آماده کنید که درستی تمام جنبههای استدلال کلی شما را نشان میدهند.
۲. تبدیل به مدافع (Champion Conversion)وقتی فرد مخالف را نمیتوان با استدلالهای شناختی و منطقی متقاعد کرد یا زمانی که او درباره رابطه شما با خودش شکایتی را مطرح میکند، بحثکردن بیهوده است. مثلا فرض کنید که میخواهید به فردی شایسته که تحت نظارت شما عملکرد درخشانی داشته است ترفیع شغلی بدهید، ولی یکی از مدیران همرَده شما عقیده دارد که کارمندان شما بیشتر از کارمندان او ترفیع میگیرند. حتی اگر کاندیدای شما برای ترفیع شغلی شایستهتر باشد، باز هم ممکن است که دیگران برنجند و از شما حمایت نکنند.
در این شرایط سعی نکنید که فرد مقابل را متقاعد کنید. باید وقت خود را صرف شناخت او و ایجاد رابطه با او کنید. دیگر مسئله استدلالها یا نحوه ارائه آنها مطرح نیست (دستکم در ابتدا)، بلکه مسئله درک دیدگاه و دلیل رنجش آنها مطرح است. مثلا میتوانید درباره کارمندان او و اینکه بهنظر او کدامیک بیشترین شایستگی را دارد بپرسید.
بهتدریج و با روشهایی مانند روشنترکردن ویژگیهایی در افراد که از نظر شما ارزشمندند یا نشاندادن اینکه برای سبک مدیریت فرد مخالف با خود ارزش قائلید، او را به فردی تبدیل کنید که مدافع یا حامی شماست. تا زمان تصمیمگیری نهایی برای ترفیع شغلی مطمئن شوید که هر دو درباره ویژگیهای لازم برای ترفیع شغلی همنظرید و بهروشنی توضیح دهید که چرا کاندیدای شما نمونهای از این ویژگیهاست.
نباید انتظار داشته باشید که طرف مقابل با تصمیمی غیرمنطقی موافقت کند. موضع شما باید منطق روشنی داشته باشد. واقعیبودن رمز موفقیت است: بگذارید طرف مقابل خود واقعی شما را ببیند تا بهتر بتواند دیدگاه شما را درک کند.
۳. رویکرد همکار قابلاعتماد (credible colleague approach)گاهی اعتقادات شخصی فرد مخالف موجب میشود که با پیشنهاد شما مخالف باشد. مثلا همکاری را در نظر بگیرید که با انجام یک آزمایش بالینی ضروری برای محصول جدید مخالف است، زیرا اعتقاد دارد که ممکن است آزمایش بالینی بهنوعی مضر باشد یا مغایر با ارزشهای اوست، درحالیکه بر اساس شواهد، فواید این آزمایش از مضرات آن بیشتر است. گاهی عواملی مانند تربیت فرد، سابقه شخصی و تعصبها پذیرش یک تصمیم را برای افراد غیرممکن میکنند و ارائه استدلالهای منطقی یا احساسی فایدهای ندارد.
در این موقعیتها بهجای بحثکردن، از همکاری قابلاعتماد کمک بگیرید. مدافعی با موضع شما از بخش دیگری از سازمان که همرده یا بالاتر از شماست، شاید برای متقاعدکردن فرد مخالف مناسبتر باشد. با این کار فرد مخالف مجبور میشود که شما را از استدلالهایتان جدا کند و پیشنهاد شما را بر اساس فواید عینی آن ارزیابی کند. اگر شما و فرد مخالف در بنبست باشید، همکار قابلاعتماد میتواند شرایط را بهنفع شما تغییر دهد.
کمکگرفتن از فردی دیگر شمشیر دولبه است، زیرا ممکن است که موضع فرد مخالف در قبال پیشنهاد شما را بدتر کند، بهویژه اگر احساس کند که همکار قابلاعتماد او را مجبور کرده است که طرف شما را بگیرد. بنابراین باید همکار مناسبی را پیدا کنید که بتواند در عین حفظ رابطهای صمیمانه از موضع شما حمایت کند.
توصیههای مهم برای تغییردادن نظر دیگران ۱. با آرامش شروعکردن گفتوگوسعی کنید خونسرد، آرام، متین و مشتاق برای یادگیری باشید. اگر عصبانی هستید و میدانید که ممکن است از کوره دربروید، طرح مسئله را به زمان دیگری موکول کنید. همچنین عصبیبودن یا آسیبپذیری خود را به طرف مقابل نشان دهید. ما معمولا این مسائل را پنهان میکنیم، ولی درک این مسئله که شما عصبی هستید موجب نرمشدن و انعطافپذیری دیگران میشود.
تصور نکنید که طرف مقابل از شما متنفر است. اگر گفتوگو را با این تصور شروع کنید که با فردی صحبت میکنید که از شما متنفر است و نمیخواهد به حرفهایتان گوش دهد، گفتوگو خوب پیش نمیرود.
۲. همدلیکردنطرف مقابل هر عقیدهای هم که داشته باشد، باید بدون قضاوتکردن و با همدلی به حرفهایش گوش دهید. اگر به او بگویید که باید شرمنده باشد یا فردی احمق یا سادهلوح است، نمیتوانید نظر او را تغییر دهید یا او را قانع کنید که بیشتر درباره موضع خود فکر کند.
طبق پژوهش منتشرشده در مجله «علوم روانشناسی» (Psychological Science)، همدلیکردن با افرادی که با آنها مخالفیم میتواند استدلالهای سیاسی ما را متقاعدکنندهتر کند. استفاده از عباراتی مانند «موافقم»، «همه ما میخواهیم» و «درک میکنم که» برای نشاندادن همدلی شما مؤثرند.
۳. یافتن نقطه مشترکمیتوانید گفتوگو را با یافتن چیزی که هر دو دربارهاش توافق دارید، شروع کنید. مثلا اگر کسی میگوید که باید اعتراضات علیه پلیس متوقف شود، میتوانید بگویید که قطعا افسران پلیس خوبی نیز وجود دارند. تا جایی که میتوانید با صحبتهای او موافقت کنید، حتی اگر با بخشی از آنها مخالفید. در این استراتژی قبل از بهچالشکشیدن فرد و بحثکردن با او، در مواردی موافقت خود را با او ابراز میکنید. با این کار میتوانید در او ذهنیتی باز و پذیرا ایجاد کنید و سپس او را به پذیرش تفکری جدید دعوت کنید.
۴. داستانگویی بهجای تکیه بر بیان حقایقاحتمال تأثیرگذاری بیان تجربهها و روایتهای شخصی بسیار بیشتر از گفتن حقایق است. انکارکردن حقایق برای افراد آسان است، اما انکارکردن تجربهها به این آسانی نیست. پرسیدن سؤال درباره تجربههای فرد (بهجای عقاید او) که دیدگاه او را نشان میدهد و اجتناب از حمله به او میتواند مفید باشد. فرض کنید با کسی صحبت میکنید که رأی نمیدهد و شما میخواهید نظر او را تغییر دهید.
او میگوید که هیچ سیاستمداری به حرفهای ما گوش نمیدهد. بهجای اینکه به او بگویید اشتباه میکند، تجربهای در زندگی خود را بگویید که در آن حس میکردید سیاستمداران به حرفهای شما گوش نمیدهند. با این کار او حس میکند که هر دو موضع یکسانی دارید.
سپس تجربهای را تعریف کنید که به شما ثابت کرد سیاستمداران به حرفهایتان گوش میدهند. بگویید که چگونه متوجه این حقیقت شدید و چرا این مسئله اهمیت دارد. داستان گویی موجب اعتماد میشود و افراد را تشویق میکند که با گسترش دیدگاههایشان پذیراتر و شنواتر شوند.
۵. فراهمکردن زمینه برای دروننگری و تأملبسیاری از افراد به مسائل تفرقهانگیز احساس شدیدی دارند، ولی هرگز به دلایل آن فکر نمیکنند. میتوانیم برای این افراد فضایی را ایجاد کنیم که بیشتر به قضیه فکر کنند و نظر و دیدگاه خود را شکل دهند. فرض کنید که نظر کسی را درباره ممنوعیت استفاده از اسلحه پرسیدهاید و از او خواستهاید که احساس خود را با عددی بین ۱ تا ۱۰ مشخص کند و او نیز عدد ۷ را انتخاب کرده است. سپس بپرسید که چرا ۶ یا ۱۰ را انتخاب نکرده است.
معمولا وقتی سؤال بعدی را میپرسید، طرف مقابل پیش از اینکه توضیحی بدهد، مکث و اندکی فکر میکند. احتمالا پاسخ او توضیحی است که برای خودش نیز جدید است. در این شرایط درنتیجه دروننگری ممکن است که طرف مقابل متوجه شود نظراتش آنطور که فکر میکرده قوی نیستند و جایی برای انعطافپذیری و تغییر آنها وجود دارد.
۶. استفاده از زمان استراحتبعضی از گفتوگوها به مشاجره تبدیل میشوند. اگر طرف مقابل به شما توهین میکند، میتوانید بگویید: «میخواهم به قبل از زمانی که فلان چیز را گفتید برگردم» و مکالمه را به عقب برگردانید. ایجاد وقفه و زمانی برای استراحت نیز خوب است. اگر اوضاع در حال وخیمشدن است، به بهانهای مانند رفتن به دستشویی گفتوگو را متوقف کنید و قبل از تصمیمگیری درباره ادامه گفتوگو فرصتی را برای آرامکردن خود ایجاد کنید.
سخن پایانیتغییردادن عقیده افراد مخالف و منتقد آسان نیست. نکته مهم این است که دلیل مخالفت آنها را درک کنید و از استراتژی هدفمندی استفاده کنید. در این صورت شانس بسیار بیشتری برای گرفتن پاسخ مثبت خواهید داشت. البته تغییر نظر دیگران همیشه امکانپذیر نیست، ولی نباید ناامید شوید و به خاطر داشته باشید که این تنها فرصت شما برای گفتوگو و تغییر نظر آنها نیست. سعی کنید چیزهایی را بیاموزید و اطلاعاتی را جمعآوری کنید تا بتوانید با استفاده از آنها در گفتوگو یا گفتوگوهای بعدی موفق شوید.
کانال عصر ایران در تلگرام